همزه و لمزه

داستان سوره همزه

توی یه شهری دو تا برادر زندگی می کردند به اسم همزه و لمزه.

همزه و لمزه جلوی دیگران و پشت سرشون  مردم رو مسخره می کردند.برای همین هیچ کس اون ها رو دوست نداشت . همزه و لمزه خیلی پولدار  بودن و پولهاشون رو توی خونه توی صندوق می گذاشتن. اونا پولشون رو به فقیرها نمی دادن و برای کارهای خوب خرج نمی کردن.

هر شب پولهاشون جمع می کردن و می شمردن. همزه به لمزه می گفت:تو چقدر پول داری؟لمزه می شمرد؛یه عدد دو عدد سه عدد...هشت عدد پول دارم.

لمزه می گفت تو چه قدر پول داری؟ همزه می گفت:یه عدد دو عدد ... هفت عدددارم.{الذی جمع مالا و عدده(ترجمه:همان کسی که مال فراوانی جمع آوری و شماره کرده(بی آنکه مشروع ونا مشروع آن را حساب کند)}

همزه به لمزه می گفت من فردا بیشتر کار می کنم تا پولم از تو بیشتر بشه. فردا شب باز شروع می کردن به شمردن پول هاشون.یه عدد دو عدد... یه روز همزه ولمزه رفتن خونه پدر بزرگشون در زدن پدر بزرگ که گوشش سنگین بود گفت کیه در می زنه؟

گفتن ما اخلده هستیم. پدر بزرگ گفت چی؟دوباره گفتن اخلده .پدر بزرگ در رو باز کرد و وقتی همزه ولمزه رو دید گفت: اخلده یعنی چی؟

گفتن یعنی ما هیچ وقت نمی میریم. ما پول داریم و همه چیز با پولمون به دست می یاریم. پدر بزرگ گفت ولی من خیلی ها رو دیدم که خیلی پول داشتن ولی همه چیز رو نمی شه با پول خرید. مثل مریضی و...{یحسب ان ماله اخلده(ترجمه:او گمان می کند که اموالش او را جاودان می سازد)}

همزه ولمزه به حرف پدر بزرگ گوش ندادن و از اونجا به خونشون برگشتن. از دور دیدن یه جایی آتیش گرفته شروع کردن به خندیدن و مسخره کردن گفتن بریم از نزدیک ببینیم خو نه ی کی آتیش گرفته. وقتی رفتن جلو دیدن خونه ی خودشونه گفتن وای پول هامون با سرعت رفتند تا پول هاشون رو از آتیش دربیارن ولی آتیش خیلی زیاد بود و مقداری از پولها سوخته بود اونها اونقدر ناراحت شدن که انگار دارند می سوزند.{کلا لینبذن فی الحطمه و ما ادراک ما الحطمه نارالله الموقده(ترجمه:چنین نیست «که می پندارند»،به زودی در حطمه«آتشی خرد کننده»پر تاب می شودو تو چه می دانی حطمه چیست؟!آتش بر افروخته الهی است.)}

همزه گوشی رو برداشت و به آتش نشانی زنگ زد. گفت ما موصده شدیم آتش نشانی چون اونها رو می شناخت و می دونست کارشون مسخره کردن دیگرانه فکر کرد بازم دارن مسخره می کنن. گفت موصده چیه و گوشی رو قطع کرد{انه علیهم موصده(ترجمه:آتشی که از دلها سر  می زند)}

و اونا تو آتیش سوختند. چون راه فراری نداشتن{فی عمد ممدده(ترجمه:در ستونهای کشیده و طولانی)}

بسم الله الرحمن الرحیم

ویل لکل همزةلمزة(۱) الذی جمع مالا و عدده(۲) یحسب أن ماله أخلده(۳)کلا لینبذن فی الحطمة(۴) و ما أدراک ما الحطمة(۵) نارالله الموقدة(۶)التی تطلع علی الأفئدة(۷) إنها علیهم موصدة(۸) فی عمد ممددة(۹)

وای بر هر عیبجوی مسخره کننده ای*۱*همان کسی که مال فراوانی جمع آوری و شماره کرده(بی آنکه مشروع و نامشروع آن را خساب کند)*۲*اوگمان می کند که اموالش او را جاودان می سازد*۳*چنین نیست(که می پندارند)بزودی در حطمه «آتشی خرد کننده»پرتاب می شود*۴*و تو چه می دانی حطمه چیست؟!*۵*آتش بر افروخته الهی است*۶*آتشی که از دلها سر می زند*۷*این آتش بر آنها فرو بسته شده*۸*در ستون های کشیده و طولانی*۹*

[ جمعه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۵۴ ب.ظ ] [ Hossein Mo ]
[ ۰دلنوشته ]

اصول دین

[ جمعه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۳۶ ب.ظ ] [ Hossein Mo ]
[ ۰دلنوشته ]

فروع دین1

[ جمعه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۱۹ ب.ظ ] [ Hossein Mo ]
[ ۱دلنوشته ]

فروع دین

[ پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۳۵ ب.ظ ] [ Hossein Mo ]
[ ۱دلنوشته ]

مثل چشمه ای

[ يكشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۲۰ ب.ظ ] [ Hossein Mo ]
[ ۰دلنوشته ]

مثل آیفون

[ شنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۵۸ ب.ظ ] [ Hossein Mo ]
[ ۰دلنوشته ]

شش چیز از مروت است.

[ جمعه, ۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ب.ظ ] [ Hossein Mo ]
[ ۰دلنوشته ]

ضمانت نکن

[ چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۱۴ ب.ظ ] [ Hossein Mo ]
[ ۰دلنوشته ]